امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
اشعار ارسالي از دوست بزرگوارم جناب استاد مرتضي شاهمندي ازاصفهان
شب غم رابه خیال وسحرخواهم کرد عمر خود را همه بایاد تو سرخواهم کرد
وصف خال لب زیبای تو مجنونم کرد
از پی لیلی حسن توسفر خواهم کرد
بردرمیکده عشق توآیم شب و روز
لب خود را زمی ناب تو تر خواهم کرد
دوری وصل و فراق تو کند محزونم
غم هجران تو را اشک بصر خواهم کرد
گرچه هردم بزند دشمن تو طعنه ولی
دلخوشم زآنکه نگه بر تو قمر خواهم کرد
گردش چشم سیاهت دلم از کف برده
عاقبت بر رخ ماه تونظر خواهم کرد
هر طرف می نگرم جلوه روی مه توست
چشم کوته نظر از پرده بدر خواهم کرد
گر بیایی وقدم بر دل من بگذاری
دیده را فرش رهت وقت گذر خواهم کر
********
گاهگاهی نگاهمان به در است
برقدمهای یار درسفر است
این گدای قدیمی مضطر
سرراهت نشسته منتظر است
چشم امید به لطف تودارد
ملتمس بر تودردل سحر است
کاش آقا که دست من گیری
ورنه پایم همیشه درخطر است
هر زمان نام تو به لب آید
ازفراقت دو دیده پرگهر است
گربیفتم زچشم تو آقا
همه عمرم فنا وبی ثمراست
کی شود بررخت نظاره کنم
روی تو به زشمس وصد قمراست
زائرم کن به کربلا با خود
ای خوش آن دل که باتو همسفراست
*********
آنقدر كه از ماه، زمين فاصله دارد
از محضرتان دورم و قلبم گله دارد
خيره شده چشمم به دعاي سحرتو
كِي اهل دلي همچو شما نافله دارد
عشق تومرا گوشه نشين كرده به هرجا
آواره روي تو مگر حوصله دارد
برسفره اطعام شما چشم به راهم
لطفي به گدايت كه اميد صله دارد
***********
کی توانم دیده را محو تماشایت کنم
یک نظر بر صورت وچشمان شهلایت کنم
یک نگه کن بردل بشکسته و بیتاب من
تا که جانم را فدای ماه رخسارت کنم
باده ام را از شراب عشق خود لبریز کن
تا که خود را مست آن پیمانه نابت کنم
گرچه قلب ودیده ام شایسته روی تو نیست
عاقبت این دیده را فرش ره پایت کنم
گر به رویم چهره بگشایی، زشوق روی تو
هستی خود را نثارچهره ماهت کنم
سائلت را گربرانی از حریمت یا کریم تو بیا بر دیده خونبار من دستی بکش
تا گشایی درگهت هر دم تمنایت کنم
تا توانم هر دورا وقف قدمهایت کنم
موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - موضوع آزاد
برچسبها: امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)